گاه این نازک دلم ، یاد رویت میکند / گاه با دیدار گل ، یاد بویت میکند / گاه با دلواپسی ، در کنار پنجره / از هزاران قاصدک پرس و جویت میکند .
از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی ، بازهم بهم میرسیم ، زمین بیهوده گرد نیست !
اگر پیراهن یوسف علاج درد یعقوب است / علاج درد ما هم دیدن یاران محبوب است .
با من بمان ، نه برای اینکه در دنیای بی رحم تنها نباشم ، با من بمان تا در دنیای بی رحم تنهاییم ، تنهاترین باشی .
گاهی پروانه ها هم اشتباه عاشق میشوند ، به جای شمع ، گرد چراغهای بی احساس خیابان می میرند !
زندگی تکرار فرداهای ماست / میرسد روزی که فردا نیستیم / آنچه میماند فقط نقش نکوست / نقش ها می ماند و ما نیستیم .
بنگر که بزرگترین آرزوی من چه کم حرف است : تو !
خون می چکد از تیغ نگاهی که تو داری / فریاد از آن چشم سیاهی که تو داری / هرچند گلی نیست به خوش چشمی نرگس / در خواب ندیده است نگاهی که تو داری .
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود ، از همان آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !
امروز که آینه جوابش سنگ است / در ذهن زمانه عشق هم بی رنگ است / هر کس که نداند تو خودت می دانی / آری به خدا دلم برایت تنگ است .
مقیاس اندازه گیری فاصله متر نیست ، اشتیاق است ، مشتاق که باشی حتی یک قدم نیز فاصله ای دور است .
همانند پلی بودم برای عبورت ، به فکر تخریب من نباش ، رسیدی دست تکان بده ، من خود فرو میریزم .
هر لحظه بهانه ی تو را میگیرم / هر ثانیه با نبودنت درگیرم / حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی / من یک طرفه برای تو میمیرم .
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد : اندوه پنهان شده در لبخندت را ، عشق پنهان شده در عصبانیتت را و معنای حقیقی سکوتت را .
جوان ترین شاخه ی گل از قشنگترین گلهای باغ دلم تقدیم به تو که خیلی گلی !
دلبسته به سکه های قلک بودیم / دنبال بهانه های کوچک بودیم / رویای بزرگتر شدن خوب نبود / ای کاش تمام عمر کودک بودیم .
میخوای بدونی چه جور آدمی هستی ؟ ۷۷۷ رو ضرب در ۲۶۰ کن !
مرا جای خودم بگذار / خودت را جای گهواره / و آغوشی تسلی بخش / کنارم باش همواره .
جان رفته ولی زخم جفایت نرود / تاثیر دو چشم بی وفایت نرود / فرشی ز دل شکسته انداخته ام / آهسته بیا شیشه به پایت نرود .
تو “آدم” و من “حوا” ، سیبی در کار باشد یا نه ، در آغوش تو بهشت جاریست ، بوسه هایت طعم سیب می دهند .
مترسک گفت : ای گندم تو گواه باش مرا برای ترساندن آفریدند اما من عاشق پرنده ای بودم که از گرسنگی مرد .
ای کاش قانون همه ی دوستی ها این بود : یا رفاقت تعطیل یا جدایی هرگز !